شاهزاده ام کیارادشاهزاده ام کیاراد، تا این لحظه: 11 سال و 19 روز سن داره

شاهزاده خونه ما

جوونه زدن اولین مروارید

اناردونه دونه بچه ای دارم دوردونه قشنگ ومهربونه اناردونه دونه سه چهار روزه که بچم گرفتار دندونه اناردونه دونه تودهان بچه ام یه گل زده جوونه گل نگو مرواریده مثل طلای سفیده سلام به عزیزدلم.تبــــریک میگم بهت مامانی. بالاخره بعداز١ سال صاحب دندون شدی! واای که چقدرررانتظارکشیدیم. ١روزبعدازجشن تولدت یعنی ٢٢فروردین خونه عزیزجون بودیم شمابغل خاله حکیمه بودی.یدفعه دیدم خاله یه جیغ بلندی زودگفت آرزومژده بده یه خبرخوب برات دارم. گفتم خوب بگو چیه گفت نه بایدمژدگونی بدی گفتم باشه توبگومن میدم گفت نه اول بده تامن بگم. خلاصه منم بادادن یه وعده وعید الکی ویه عالمه اسرار راضیش کردم که بگه. خاله گفت کیادندون درآورده.من که با...
30 فروردين 1393

جشن تولد1سالگى

  پسرم!   یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی !   از این پس همه چیز جهان تکراری است   جز مهربانی.   (نیمایوشیج)       کیارادم  یکسال است که با هم بهار، تابستان، پاییز و زمستان را دیده ایم. از این پس تویی و مهربانی و عشق که هیچوقت تکراری نمیشوند. عشقی که باید در تک تک لحظه های بودنت جاری باشد تا بتوانی برسی به او.   پسر عزیزم یکسال است که من شده ام مادر. همه چیز رها کرده ام برای اینکه بتوانم تک تک لحظه های بزرگ شدنت را ببینم. دستان کوچک و پاهای کوچک جلوی چشمانم بزرگ شدند. تمام لحظهایش در ذهنم ثبت شده اند. لحظه هایی که هیچ ...
25 فروردين 1393

تولدت مبارک

سلام به گلم عشقم همه ی زندگیم.تولدت هزاران بارمبارک باشه.امروزمهمترین وخاص ترین روز زندگیمه.چون صاحب فرشته ای چون توشدم!فقط15دقیقه دیگه تاتولدت پارسال این موقع تواتاق عمل بودمو برای دیدن تولحظه شماری میکردم.خیلی حرفهاهست اما الان میخوام تواین لحظه فقط خداروشکرکنم بابت هدیه ای چون تو وازش میخوام خودش همیشه مراقب ومحافظت  باشه.الان یه حس خاصی دارم قلبم تندتند میزنه فقط5دقیقه دیگه مونده!توهم الان خوابیدی!خداروشکرکارای تولدت تموم شدن و1ساعت پیش با بابایی بردیمت سلمونی موهاتو کوتاه کردیم بس که گریه کردی خواب رفتی!قراره فردا عصربرات تولدبگیریم چون که امروز عمه فاطمه وعمه مهدیه براشون سخت بود بیان!مهمونامم دعوت کردم امیدوارم که همه چی به خوبی...
20 فروردين 1393

روزهای پایان1سالگی

سلام به گلم،دیگه داری روزای آخر12ماهگیتوسپری میکنی وداری 1ساله میشی. فقط3روز دیگه مونده تاتولدت،باورش برام سخته که پسرکوچولوی من الان نزدیکه1سالش شده!واقعا چه زودگذشت، 1ساله که من مادرشدم 1ساله توهمه ی زندگیم شدی!گرچه این1سال هم سختی داشت هم شیرینی،اما شیرینیش بیشتربود، سختیش همون 4.5ماه اولی بود چون بچه اولم بودیومنم زیادتو بچه داری مهارت نداشتم وسختی هاشودرک نمیکردم،اماخداروشکربابایی همیشه بهم کمک میکرد واگه اون نبودواقعا سخت بود! چون توهم تا4ماه خیلی گریه میکردی ومنم تنها نمیتونستم ازعهده ات بربیام.خداروشکرگذشت واین سختی هاهم تموم شدو منم خداروشکرمیکنم بابت وجودبابایی توزندگیمون.ایشاا...سایه اش همیشه روسرمون باشه. الانم که 1سا...
17 فروردين 1393

نوروز 93

  100سلا به گل پسرم قبل ازهرچیز سال93 روبهت تبریک میگم عزیزمامان ایشاا...که سال خوب وپراز شادی درکنارتوداشته باشیم  همچنین به دوستای عزیزوبلاگیمون هم تبریک میگم. سال خوبیو برای همه تون آرزومیکنم. جونم برات بگه که سال جدیدودرکنارتوآغازکردیموواین این اولین عیدی بودکه توهم پیشمون بودی. البته سال پیشم بودی اما توشکمم. 29اسفندکه عصرپنجشنبه بود رفتیم مزاربابابزرگوفاتحه خوندیم ازاونجاهم اومدیم خونه.بس که کارام مونده بودخیلی استرس داشتم واعصابم حسابی به هم ریخته بود، نه سفره هفتسین چیده بودم نه  چمدونامونو واسه مسافرت بسته بودم شامم میبایست درست میکردم آخه  شب قراربودبامامان بزرگی وعمه هابریم کرمان خونه عمه فاطمه وشبواون...
12 فروردين 1393
1